۱- بهیادآوری:
کهنهسرباز روسی، در کنار تانکی که در آن ایام جنگ جهانی دوم را سپری کرده بوده، زانو زده است. این تانک به عنوان یادبود جنگ نگهداری میشود.
۲- صلح و دوستی:
یک راهب ناشناس برای پیرمردی که در نیمکت انتظار یک استگاه قطار در Shanxi Taiyuan چین به صورت ناگهانی فوت شده، دعا میخواند.
۳- سوگ:
سگی به نام «لئو»، بعد از فوت صاحبش در ژانویه سال ۲۰۱۱ در اثر حادثه رانش زمین در برزیل، دو روز تمام در کنار قبر او به سر برده است.
۴- فقدان:
در پشت زمینه عکس، در داخل اتوبوس، یک پیرمرد اهل کره شمالی را میبینیم که برای خویشاوندش که اهل کره جنوبی است، دست تکان میدهد و از او خداحافظی میکند. تنها ۴۳۶ شهروند اهل کره جنوبی اجازه یافتند که ۳ روز را در کره شمالی به سر ببرند و با ۹۷ عضو خانواده او ملاقات کنند. از زمان جنگ کره بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳، کره دو پاره شد.
۵- مرگ:
سربازی زخمی، به زانو در آمده است؛ گلوله یک تکتیرانداز در ونزوئلا به او برخورد کرده است. یک کشیش که برای ارتش کار میکند، در آخرین لحظات با او است.
۶- ترس و ناامیدی:
یک شهروند فرانسوی، بعد از اشغال پاریس در جنگ جهانی دوم توسط نازیها، از شدت ترس و ناامیدی میگرید.
۷- بیرحمی:
فرمانده نظامی نازیها -هاینریش هیملر- از اردوگاه اسرای حنگ بازدید میکند. در این میان تنها یک سرباز اسیر، در مقابل او، پشت سیر خاردار، به طرز معناداری ایستاده است.
۸- مهربانی:
یک آتشنشان خسته، در استرالیا، بطری آبش را برداشته و به یک کوالای تشنه، آب میدهد.
۹- تسکین:
در جریان نهمین سالگرد واقعه یازده سپتامبر، رابرت پرازا، روبروی بنای یادبود قربانیان، زانو زده و دستش را روی نام پسرش که روی بنا حک شده، گذاشته است.
۱۰- عشق:
بعد از سالهای زیاد، یک سرباز آلمانی اسیر شده توسط شوروی، آزاد شده است و با دخترش ملاقات میکند. وی از زمانی که دخترش یک ساله بود، او را ندیده بود.
گردبادها همراه چندین توفان توسعه می یابند، به طوری که لایه ای از هوای سرد به زیر هوای گرم می رود و این عمل باعث صعود هوای گرم می شود. در واقع گردبادها همیشه در اثر ناپایداری بیش از حد در جو به وجود میآید. در چنین هنگامهای، آهنگ کاهش دما با ارتفاع در محیط زیاد است. گردباد در حقیقت همان فعالیت توفان تندری بسیار نیرومند است.گردباد نخست همانند ابر قیفی شکل funnel cloud نمایان می شود که از کف ابر کومولونیمبوس Cb به ویژه ماماتوس به سوی پایین گسترش یافته است.

مرد عرب نیز همچنان که راهنمایی های لازم را برای سوار شدن می نمود زیر چشمی نیم نگاهی هم به او داشت.خانم در دوبی صفحه تویتر خود را دگرگون کرد.به گزارش پارس ناز شتر در حالی که ارام ارام بلند می شود خنده بر لب خانم ایموجن می نشیند.
او با انتشار تصاویر زننده خود به کاربران خود گفت برای تنفس کوتاه و خوشگذرانی اندک به این جا امده ام سعی کردم یه جوری زمان بگذرد.امروز روز ملس و بسیار گرمی است.چند قدم در ساحل پرسه زدم.فکر می کنم رنگ پوستم عوض شده!شتر بوسی هم از من گرفت.فکر کردم می خواهد گازم بگیرد.دندوناش اینقدر کثیف بود که نیاز به مسواک داشت.
اس ام اس عاشقانه از مریم حیدر زاده
گفتی که بیا و از وفایت بگذر
از لهجه بی وفاییت رنجیدم
گفتم که بهانه ات برایم کافیست
معنای لطیف عشق را فهمیدم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم
شک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودم
کاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدم
یه بار نگاه می کردی و اون موقع پر پر می شدم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شبی گفتی نداری دوست من را
نمی دانی که من شب چه کردم
خوشا بر حال آن چشمی که آن را
به زیبایی پسندیدی و رفتی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست
قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم
بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد
دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
حالا بدان تو که رفتی در حسرت بازگشت
یک آسمان اشک آن شب در کوچه پایشده بودم
هر گز پشیمان نگشتم از انتخاب تو هرگز
رفتی که شاید بدانم بیهوده رنجیده بودم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو مثل مرهم یاسی برای قلب شکسته
تو مثل سایبان امیدی برای یک دل خسته
تو مثل غنچه لطیفی به رنگ حسرت شبنم
تو مثل خنده یاسی و مثل غربت یک غم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
می توان در قلب های بی فروغ
لحظه ای برقی زد و خورشید شد
می توان در غربت داغ کویر
آن ابری که می بارید شد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چه می شود تو صدایم کنی به لهجه موج
به لحن نقره ای و بی صدای چشمانت
تو هیچ وقت پس از صبر من نمی ایی
در انتظار چه خالیست جای چشمانت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو نازنین من بودی مثل حالا تا همیشه
کاشکی به جز من هیچ کسی این قدر زیاد دوست نداشت
یا که دلت عشق منو اول عشقاش می گذاشت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
رویای من همیشه به یاد تو سبز بود
رفتی و حرفی از غم رویا نمی شود
رفتی و دل میان گلستان غریب ماند
دیگر بهار محو تماشا نمی شود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نمی دانم چرا رفتی
نمی دانم چرا شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا، تا کی ، برای چه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چه می شد گر دل آشفته من
هر چشم تو عادت نمی کرد
و ای کاش از نخست آن چشمهایت
مرا آواره غربت نمی کرد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو را آن قدر در دل می سرایم
که دل یعنی ترا زیبا سرودن
فدای تو شقایق احساس
و رویای بی آغاز سرودن
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
و حالا انتهای کوچه شعر
منم با انتظاری مبهم و زرد
ولی ایکاش جادوی نگاهت
غزل های مرا غارت نمی کرد